تامارا تمام عمر خود را بدون پدر زندگی کرد ، مادرش وقتی که هنوز کوچک بود ، او را بیرون زد و از آن زمان تاکنون هیچ جوابی از او نگرفته است ، تا اینکه هجده ساله شد و به جستجوی او رفت. خوشبختانه ، او هنوز در همان شهر زندگی می کرد که در آنجا بود ، شروع به بازدید از وی کرد ، و او یک مست است و هرگز او را به هیچ وجه خریداری نمی کند ، فکر می کند که این یک دختر حیاط است و از او می خواهد بر روی پیچ خود بنشیند ، و آن احمق از کوچه فکر سکس با کون بزرگ می کند ، مانند این و شما باید با پدر ملاقات کنید.