آنفیزا ، سبزه ای با موهای بلند و با لبخندی زیبا ، ابتدا از هم پاشید و نمی خواست مکید ، و برهنه در حمام جلوی یک عضو ایستاده که روی لبهایش استراحت می کرد ، لخت شد. آخرین باری که تصمیم به انکار گرفت ، خودش را با دهان باز به گلویش انداخت و چانه اش را با یک کتف مو مضطرب کرد. و در پایان پستان سکسی ، او غافلگیر کننده ای برای او ترتیب داد ، باران از اسپرم به جای شیر آب با آب ، از او خواسته بود چشم های خود را ببندد و مایع داغ ریخته روی صورتش ریخته ، با ترساندن سعی کرد چشمانش را باز کند ، اما مرگ چسبنده پلک های او را بست.