یک دختر فمینیستی تمام زندگی خود را به بچه ها هل داد ، پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه ، نوک سینه های خود را سوراخ سکس در مغازه کرد و سعی کرد با ماندا خود چیزی غیرقابل تصور بسازد. اما بابا در همان موقع جلوی شیر را گرفت ، او را با آلت تناسلی خود در مسیری دشوار قرار داد ، هر روز در برابر او می توان گفت که او را در گلو لعنتی ، سپس در مهبل مخاطی تا زمانی که خودش نفهمد چه کسی را دوست دارد. یعنی ، پاپول بومی ، زیرا او هرگز خیانت نمی کند و توهین نخواهد کرد ، مرد با این آشتی کرد ، حداقل آغاز برای رابطه گذاشته شده است.