دختر به پدرش آمد تا از لباس این دختر از گروه پشتیبانی ، قدردانی کند. اما مرد نتوانست نگاه دختر نیمه برهنه را تحمل کند و دوید و برای استمناء در توالت فرار کرد ، زنی وجود ندارد و آنها با او زندگی می کنند. اگرچه این دختر جوان بود ، اما بلافاصله فهمید که اوضاع با پدرش خوب پیش نمی رود و به همین دلیل به دنبال او سکس کارتن رفت ، با رفتن به درب او صدای زنگ زدگی را در توالت شنید و از او پرسید که آیا همه چیز با او خوب است. یک مرد تقریباً تمام شده است ، اما او در حال ایستادن است و بدیهی است که امروز سرنوشت او برای رسیدن به ارگاسم سرنوشت نیست ، اگرچه هنوز نمی داند چه دختری را برای او آماده کرده است.