ترک به دختری رفت که برای او برنامه هایی برای زندگی دارد و او می خوابد. خوب ، چه چیزی او را از خواب بیدار خواهد کرد ، او فکر کرد و سینه بند خود را برهنه کرد ، بلند شد و با ترسوها قمبل ایرانی شروع به زدن یک والی درشت به مقعد کرد. بعد چشمانش را باز کرد و از درد در الاغ به او پارس کرد ، من به شما گفتم چند بار ، مقعد پناهگاه من است و شما نمی توانید دیک خود را در آن ببندید ، شلوارهایم را جدا کرد و ساز خود را با یک نفس دلپذیر هوا از ریه های من.