در طول استراحت ناهار ، دندانپزشک توجه خود را به یک پرستار داغ جلب کرد که چند روز به عنوان دستیار وی کار می کرد و وقتی او را دید ، همه چیز جاری بود. بنابراین امروز ، او همچنان وانمود می کرد که متوجه نشده است ، اما او آنقدر آزار دهنده بود که موفق شد چشم های خود را به گربه ها باندکشد و حتی زبان را بین سکس پسر با دختر لب های شیرین با کلاه بیرون زده صاف کرد. سپس عضوی از دهان خود را بلند کرد و از طعم کامل سر الاستیک ترشح شده توسط یک مایع روشن هنگام نعوظ بهره مند شد.