یک پسر دو هفته ای است که دختر را دنبال می کند ، او نتوانست درک کند که چرا مدام بدجنس می رود. سرانجام ، هنگامی که او وارد جیب خود شد و یک کیسه ماری جوانا پیدا کرد ، از آنجا که به سمت او رفت ، شروع به عکس کوس و کون ارائه و تهدید کرد ، اما از آنجا که وی سنگسار شد ، سریع این مشکل را حل کرد. سکوت ایستاد و با لبخندی شیرین به چشم ها نگاه کرد و تا اینکه برهنه شد لباسی را آغاز کرد و در حالی که او اوضاع را هضم می کرد ، خانم جوان با گلوی کامل مکیده و زانو در کف سخت زانو زد.