سرانجام این خانم جوان با داماد دخترش روبرو شد ، برای اولین بار که اوستی ها را در سکس حرفه ای حال زندگی می بیند ، با شنیدن یاد گرفت که ابزار آنها بین پاها اندازه معمول تقریباً به زانو است. سپس غرق و چکه شد ، در حالی که بستگان در هنگام صرف شام میز بودند ، او مرد را به آشپزخانه فراخواند ، مانند کمک لازم بود ، به محض اینکه وارد شد ، فوراً فهمید که زن به چه چیزی احتیاج دارد ، زیرا جلوی سجاف را بلند می کند. به او. او بدون شورت ایستاد و به بیرون از پنجره نگاه کرد ، در همان لحظه سرطان ایستاد که انتهای طولانی در آن نفوذ کرد ، به سمت تخمها رفت و دهانش را با دست محکم بسته بود تا از شادی فریاد نزد.