یک زن و شوهر جوان در حال رانندگی در یک ماشین از یک مرکز خرید بودند ، پلیس آنها را دنبال می کرد ، شوهرش غوغا می کرد معرفی سایت سکسی ، اما چه اتفاقی افتاد؟ و سپس همسر اعتراف کرد که وی چندین بطری رژ لب و یک جفت جلا میخ را از فروشگاه لوازم آرایشی سرقت کرده است. و او در حال کند شدن بود که مأمور آمد و خواست که از ماشین خارج شود ، راننده روی گاز سوت زد و ناپدید شد. با رسیدن خانه به خانه ، آنها روی مبل فرو ریختند و در مورد آنچه اتفاق افتاده بود ، گفتند ، دهقان به او گفت ، خوب ، خدا را شکر حداقل آنها بیرون آمدند و بعد پلیس که آنها را تعقیب کرده بود ، پشت سر آمد ، معلوم است که او تعداد ماشین را تعقیب کرد در طی تعقیب صاحب شوید و آدرس او را فهمیدید. و در مجازات ، اسلحه ای به همسر خود نشان داد و به همسرش دستور داد تا شورت را از بدن خود جدا کند ، در برابر سرطان بایستد و یک نکته را یادداشت کند ، اکنون برای اعصاب خرج شده حساب می کند. زنی با نماز خواندن که به چشمان شوهرش نگاه می کند ، هیچ کاری در هنگام خیانت قبل از چشمانش ندارد ، تا در اثر اصابت شور و شوق وحشی تیراندازی نشود.