این زن ساده و ساده در اسارت با بدهی های پدرش ازدواج کرد و برای اینکه همسر خوبی شود ، همانطور که در خانواده بزرگ شد ، او در همان شب اول تصمیم گرفت که یک تخت برهنه با او در میان بگذارد. اما افسوس که داستان سکس با استاد این مرد او را نپذیرفت ، نتوانست به این ایده عادت کند ، مانند این که با وصیت او نباشد ، اگرچه او این بار را به طور کامل پذیرفت و بعد از دفعه بعد که آن را دور کرد ، میهمان نوازی را در دست دوست شوهرش یافت. .