پسر بچه اواخر عصر به یک همکلاسی آمد ، از قبل در حیاط تاریک شده بود و والدینش هنوز در محل کار بودند. او او را به داخل اتاق خود هدایت کرد و مکالمه ای با زور وارد نکرد ، که در طی آن لحظه ای مشخص در روابط آنها رخ داد. آنها ابتدا اندام تناسلی یکدیگر را دیدند و همه با یک دست سبک از قهرمان ما که خودش شورت خود را به سمت آن سوق داده بود داستان سکشی و نگاهی به جوانه صورتی لب انجام داد.